|
سه شنبه 29 مرداد 1392برچسب:, :: 22:48 :: نويسنده : نگار جون
از با نمکی سورنا بگم:
خیلی خوش تعریفه هرچی ما میگیم دوباره تکرار میکنه. مامانش میدونه به خودش رفته ذوقش میکنه.
یه اتفاق جالب: داداش من که دایی سورنا میشه یه روز احساس کرد که تو آرایشگری استعداد داره ما هم مجبور شدیم در شکوفا شدن این استعداد سهیم بشیم. سورنای بیچاره رو نشوندیم و با کلی دردسر که ما کشیدیم آخرش فهمیدیم که داییش تو آرایشگری استعداد نداره و سورنا کاملا کچل کچل شد.
جالب تر: 1.قیافه وعکس العمل مامانش بعد دیدن سورنا جالب بود البته باباشم کم ناراحت نبود ولی خودشو کنترل کرد. 2.هر وقت به سورنا میگیم کچلت کنیم با یه عصبانیتی میگه( نههههههههه) 3.رییس مامانش کم مو هست یه روز سورنا بهش میگه آقای... مث من کچله نظرات شما عزیزان:
|